هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

اون پایین سعی کردم با صحبت کردن آرومش کنم

اذهب الى الأسفل

اون پایین سعی کردم با صحبت کردن آرومش کنم Empty اون پایین سعی کردم با صحبت کردن آرومش کنم

پست من طرف آبتین 5/6/2010, 4:35 pm

امروز حدود ساعت 19 بود

که تلفن 125 به صدا در اومد

مورد حادثه به این شرح بود

سقوط پسر بچه ای به داخل چاه

سریع سوار ماشین شدیم و حرکت

ستاد فرماندهی موقعیت و نوع حادثه رو پشت بیسیم اعلام میکنه

لباسامو سریع می پوشم

تونیک( صندلی صعود) رو به پا می کنم و لوازم مورد نیازمو برمیدارم

خیابون ها شلوغ

خوشبختانه راننده های محترم و محترمه همکاری میکنن

طبق معمول محل حادثه پر از جمعیت

آره خیلی شلوغ

چاه تو یک باغ متروکه بود

از ماشین پیاده میشم

یکی از همکارام میاد جلو میگه:

دهانه چاه خیلی کوچیکه

منم خندیدم و گفتم عیب نداره من جامیشم

سریع خودمو به دهانه چاه میرسونم

دهانه چاه اونقدر ها هم کوچیک نبود

یک نفر خیلی راحت میتونست وارد بشه

فقط یک نفر

داخل چاه و نور میندازم

عمقش یک چیزی بین 20 تا 25 متری بود

نور پرژکتور و تو آب ته چاه میدیدم

کوچولو رو صدا میزنم

سلام عمو

حالت خوبه

صدای گریه میشنوم با همون حالت

کمککککککک من سردمه

کوچولوی ما حرف میزد

خیلی خوشحال شدیم

وقتی که مصدوم ما ته چاه حرف میزنه

این یعنی که تو چاه ما گازهای سمی وجود نداره

اگه خدایی نکرده کوچولوی ما حرف نمی زد

حتما با دستگاه تنفسی باید وارد چاه میشدیم

دوستان سریع لوازم و میارن

سه پایه نجات بر پا میشه

مادر پسر بچه گریه می کرد

رفتم جلو این اطمینان و بهش دادم که کوچولوشو سالم تحویلش میدیم

به طناب متصل میشم و میرم پائین

هر یک متر یک شماره میشمارم

سعی میکنم ارتباطم و با همکارانم (خارج چاه) قطع نکنم

میرسم به کوچولوی حادثمون

4 چنگولی به دیواره چسبیده بود که تو آب فرو نره

خیلی سریع پاهامو میبرم زیر بغلش

یک کم می یارمش بالا

خیلی ازش خوشم اومد واقعاً شجاع بود

گریه میکرد میلرزید

صدای تق تق دندوناشو که از سرما رو هم ضربه میزدن رو خیلی خوب می شنوم

خیلی سریع مثلث نجات رو تنش میکنم و متصلش میکنم به خودم

درضمن خیلی باهاش صحبت کردم

سعی کردم با صحبت کردن آرومش کنم

کاملا آروم شده بود

آخه دیگه تنها نبود

منم کنارش بودم

به دوستان اعلام کردن که شروع کنن به بالا کشیدن

میریم بالا

بهش نگاه کردم و گفتمک

تاحالا کلای آتش نشانو سرت کردی

کلامو شرش کرده بودم که خدایی نکرده اگه آجر های (طوقه چینی دور چاه) دور دهانه چاه سقوط کرد آسیبی به کوچولومون وارد نکنه

به دهانه چاه نزدیک میشیم

اما فقط یک نفر میتونه خارج بشه

فکر همه جا رو کرده بودم

واسه همین کوچولومون رو با یک نوار بلند (50cm) به خودم متصل کرده بودم

تا از هم فاصله داشته باشیم

تو کل مسیر با هم صحبت می کردیم

حالش خوب بود

فقط میلرزید

از چاه خارج میشیم

دورو بر خیلی شلوغ بود

همه پشت نوار خطر ایستاده بودن و منتظر و دعا میکردن

میایم بیرون

بچه ها کوچولو رو بغل میکنه

منم لوازمو ازش جدا میکنم و میبرنش اول پیش مامانیش

بعد از اون تحویل تیم پزشکی 115

مامانیش میاد جلو تشکر میکنه

در همین حیت صدایی از تو جمعیت بلند میشه و میگه:

سلامتی تیم آتش نشانی بلند صلوات

خلاصه لوازمو جمع میکیم

میرم تو آمبولانس

کوچولوی حادثمون رو پتو پیچش کرده بودن و یک رگ ناز ازش گرفته بودن

صداش میزنم:

امیر حسین

چطوری عمو ؟ حالت خوبه؟ یک نگاه میکنه و سرشو تکون میده آره

مامانیش هم کنارش بود

به مامانیش میگیم:

خانم خدا رو شکر کنین

خداوند کوچولوتون رو بهتون برگردوند یک زندگی 2باره

ایشون هم تشکر میکنن

خیلی خوشحال بودم از اینکه تونسته بودیم امیر حسین کوچولو رو دوباره به اغوش خانوادش برگردونیم

برمیگردم به سمت دهانه چاه

با کمک دوستان دور چاه و نوار خطر میکشیم و محل و ایمن میکنیم

الانم تو سازمانم و جاتون خالی دارم دمنوش آویشن میل میکنیم

www.firemanney.blogsky.com
آبتین
آبتین
عضو جدید
عضو جدید

ذكر تعداد پستها : 2
آدرس پستي : سازمان آتش نشانی
Registration date : 2010-06-05

http://www.firemanney.blogsky.com

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بازگشت به بالاي صفحه

- مواضيع مماثلة

 
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد