تعدادي از ابيات حکيم عمر خيام
رد: تعدادي از ابيات حکيم عمر خيام
شما که نمی گین من میگم شما تا مو قع یادتون بیاد
این قافله ی عمر عجب می گذرد دریاب دمی که با طرب می گذرد
اي دل چو زمانه ميکند غمناکت/نا گه برود زتن روان پاکت
بر شبزه نشين خوش بزي روزي چند/زان پيش که سبزه بردمد از خاکت
کنون که گل سعادتت پر بار است/ دست تو ز جام مي چرا بيکار است
مي خور که زمانه دشمني غدار است/دريافتن روز چنين دشوار است
من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت
از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت
جامی و بتی و بربطی بر لب کشت
این هر سه مرا نقد و ترا نسیه بهشت
آن قصر كه جمشيد در آن جام گرفت****آهو بچر كرد و روبه آرام گرفت
بهرام كه گور ميگرفتي همه عمر****ديدي كه چگونه گور بهرام گرفت
سرمست به ميخانه گذر كردم دوش****پيري ديدم مست و سبويي بر دوش
گفتم ز خدا شرم نداري اي پير****گفتا كرم از خداست رو باده بنوش
ای چـــرخ فلک خـــرابی از کینه تــــوست
بیـــدادگـــری شیــوه دیــرینه تـــــــــــوست
ای خــــــاک اگـــــر سینـــــه تـــو بشکافنـد
بس گــــوهـــر قیمتی در سینـــــــه تــوسـت
پیش از مـــن و تـــو لیل و نهاری بـــــوده ست
گـــردنده فلـــک نیز بکــــاری بـــــــــوده سـت
هــــرجا که قــــدم نهـــی تو بـــر روی زمیـــن
آن مـــــردمک چشـــم نگـــآری بــــــــوده ست
و دیگر هیچ[i]
این قافله ی عمر عجب می گذرد دریاب دمی که با طرب می گذرد
اي دل چو زمانه ميکند غمناکت/نا گه برود زتن روان پاکت
بر شبزه نشين خوش بزي روزي چند/زان پيش که سبزه بردمد از خاکت
کنون که گل سعادتت پر بار است/ دست تو ز جام مي چرا بيکار است
مي خور که زمانه دشمني غدار است/دريافتن روز چنين دشوار است
من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت
از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت
جامی و بتی و بربطی بر لب کشت
این هر سه مرا نقد و ترا نسیه بهشت
آن قصر كه جمشيد در آن جام گرفت****آهو بچر كرد و روبه آرام گرفت
بهرام كه گور ميگرفتي همه عمر****ديدي كه چگونه گور بهرام گرفت
سرمست به ميخانه گذر كردم دوش****پيري ديدم مست و سبويي بر دوش
گفتم ز خدا شرم نداري اي پير****گفتا كرم از خداست رو باده بنوش
ای چـــرخ فلک خـــرابی از کینه تــــوست
بیـــدادگـــری شیــوه دیــرینه تـــــــــــوست
ای خــــــاک اگـــــر سینـــــه تـــو بشکافنـد
بس گــــوهـــر قیمتی در سینـــــــه تــوسـت
پیش از مـــن و تـــو لیل و نهاری بـــــوده ست
گـــردنده فلـــک نیز بکــــاری بـــــــــوده سـت
هــــرجا که قــــدم نهـــی تو بـــر روی زمیـــن
آن مـــــردمک چشـــم نگـــآری بــــــــوده ست
و دیگر هیچ[i]
jojoye bala- مدیر بخش سرگرمی
- تعداد پستها : 50
Registration date : 2008-03-07
تعدادي از ابيات حکيم عمر خيام
يك چند به كودكى به استاد شديم
يك چند ز استادى خود شاد شديم
پايان سخن شنو كه مارا چه رسيد
از خاك بر آمديم و بر باد شديم
خيلى اين رباعى حكيم را دوست دارم.
يك چند ز استادى خود شاد شديم
پايان سخن شنو كه مارا چه رسيد
از خاك بر آمديم و بر باد شديم
خيلى اين رباعى حكيم را دوست دارم.
jojoye bala- مدیر بخش سرگرمی
- تعداد پستها : 50
Registration date : 2008-03-07
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد